۱۳۸۸ فروردین ۳, دوشنبه

جوابی به ادعای یک آتش پرست

این یادداشت به تاریخ26 درمعرض دید همه گان قرار یافت
بسم الله الرحمن الرحیم
نگاهی به نگاهِ غرض آلودِ آقای سلیمان راوش
وفاکنیم ملامت کشیم خوش باشیم
که درطریقت ماکافریست رنجیدن
بنده مضمون شمارا به ذوق وشوق خواندم،پیشرفت تخنیک وتکنالوژی افقهای نوی به روی مردم کشوده این تعالی جهان رابه روستایی تبدیل نموده که سخن یک گوشه ی جهان را به گوشه ی دیگر آن مانندشنیدن کلام گردیک میز گرد ساخته است. وازسویی هم این پیشرفتها ایجادکننده ی فضایی اندکه آزادانه هم می توان نبشتن وخواندن . قبل ازآنکه ازین فضای باز وآزاد بی هراس استفاده شود باید چگونه گی استفاده را آموخت. تاازاوضاع بار آمده به نفع مردم وجبران دقایق ازدست رفته بتوان سودجست.به نظربنده نخستین رکن اسفاده ی معقول باید حاکمیت برنفس وامیال نفسانی باشد بنده که دنیا را برابربه شما ندیده ام ،اما آثارونبشته هایی که ازخاورشناسان خوانده ام ،روش پژوهش آنها طوری است که نه هرکسی توانایی کشف بغض و نفرت را می توانددرآثار آنها بخواندواصولاً اگر بغض ونفرت درمیان آید درروی خط ها تجلی می نمایند وآن موضوع تنها به طرفداران رای واندیشه ی خاصی قابل پسند می گردد وبه دسته ی دیگرمنفور وناپسند می نمایدگذشته ازچنین کلی گویی های وعظ گونه ،اوضاع واحوال کشورمادچارمصائب بی شماراست،دراواخر سال پار گروه های فاشیستی راست— چپ بادامن زدن به فتنه ی پوهنحی – پوهنتون وتهمت بستن به گل واژه های دانشکده ودانشگاه ،ضمن آنکه سال تمام رسانه ها رامصروف ومشغول این مساله ساختند عطالت وناکارآیی خودرادرزیر شعاع آن مخفی نمودندودرحین زمان شکاف بزرگی میان روشنفکران پشتون وغیر پشتون ایجادکردنداین شکاف به نفع این سازمانها است، ازینطریق، دسته های منفورفاشیستی می توانند احساساتی ترین عناصررادر صفوف خودتنظیم نمایند. دولت آقای کرزی بادموکراسی اسپارتی خودعمداًبه حل هیچ معضلی نپرداخت، اوفقط به مثابه یک سیاستمدار سخن پرداز بی عمل ،روزگذرانی نموداینک درروزهای پایانی دموکراسی اسپارتی اش ،افغانستان میدان تاخت وتازدیپلوماتهای اتباع امریکایی قرارگرفته که بازهم ،سوء استفاده از زبان ونسب مشترک ،حلقه یی است که یک امریکایی را با مردم مسلمان وبی خبرازهمه چیز وصل می کند. درچنین اوضاعی وظیفه ی یک انسان مسؤل ومتعادل، ایجادیک پروژه ی جدیدجنگ سردِفرسایشی نیست که شما فاعل آن گشتید،حال که بدین عمل دست زدید طبیعی است که هرکسی ازپنداروازدیدگاه خودش دفاع می نماید. جواب شمارا برادر دانشمند آقای میرحسین مهدوی شاعربزرگوارواندیشمندگرامی به وجه احسن نبشته اند که خدااورا توانایی بیشتر عطاکند این چندسطر یادداشتی است تکمیل کننده ی پاسخ ارایه شده ی او ،که درسطح نوباوه گانِ علاقمند گفتمان وبحث نگاشته می شود: شمادرسطورآغازین دین را پناهگاه معنوی بشرخوانده ایدودرعین جاه آن را یک پدیده ی لاطائل وتوهم میراثی پنداشته اید، بایدبدانیدکه این چنین جمله سازی تناقض گویی است ،توهم چیزی شبح ماننداست که درخارج وجودندارد،چیزی که وجودواقعی ندارد پناهگاه شده نمی تواند. انسان امروز به اسطوره های پیش ازتاریخ باورنداردکه به لاطایلات دل خوش کند قرن موجوده نه بی دینی می پذیرد ونه شیطان را به جای خدا قبول می کندبلکه به آنچه که اتکاء می کندبه وجودخارجی او ایمان دارد . معماران دین اسلام ازشرق تاغرب پراگنده انداین دین برریشه ها وساقه ی بسیار مستحکم استواراست . پژوهشگرنباید اسلام شناسی را بادین شناسی معمولی یکسان فکرکند دینی که 15قرن بدون اندک انحرافی هنوزصلابت کوهسان دارد بجاست که ازعقیده شناسی عمومی جدا مطالعه گردد. قبل ازهمه پژوهشگرباید به غرض دشمنی وعنادپیشه گی با آن برنخورد،پژوهنده اگر ایمان واخلاص کسب نکند یقیناً به رازورمز این دین پی نخواهدبرد. ازسوی دیگرفرموده اید که انتساب واژه ی دین به عرب ازنخستین تقلب دین مبارک اسلام است،گذشته ازینکه درینجاه شدیداً بردین حمله ورشده اید به زعم خودتان خیلی کاستی بزرگی را یافتید، باورکنیم که واژه ی دین متعلق به زبانهای آریانای کبیراست ! چه عیبی داردکه اورا عرب ها عملی کردند؟ هرزبانی دردنیای گذشته وامروز،واژه هایی ازاین وآن زبان می گیرد وازخود می سازدمانند همین قندپارسی که مالامال واژه های عربی است ودرعین زمان نفوذوتاثیرزبان دری را درادبیات دوران جاهلیت تازی (پیش ازاسلام) نادیده گرفته نمی توانیم (سایت غیاث آبادی_ مقاله ی توردیوا) حتّا چندین واژه ی مرکزی درقرآنکریم پارسی خالص است (مقاله ی حقیقت یاتوطیه؟ در8جون درهمین کابل پرس) همچنین واژه هایی اززبان دری سره درزبان روسی است . درهرحال ،نه پارسی زبانان کسی را می توانند محاکمه کنند ونه عربها می توانند مارا به محکمه ی بین المللی بکشانند وواژه های زبان شانرا ازما بستانند. فردوسی درحضرت شاهنامه اش (900) کلمه ی عربی را استفاده برده (واژه شناسی استاد پروفیسورامین ص71)ویاهمین زبان پُشتویِ شیرینِ میهن ما، لبریز ازلغات پارسی دری است وقریب به قرن است مبارزه ی بی رحمانه ی گروه های فاشیستی در برابر پارسی جریان دارد،درتکامل یافته ترین عصر آزادی هنوز به دری زبانان اجازه ی دانشگاه گفتن داده نشده و ودسته های لجوج خودشان هم به پارسی می نویسند وهم می گویند. آیا ماازنظرحقوقی می توانیم مانع استفاده ازپارسی شویم ؟ وازجانبی کسانی که بازبان پارسی دری سروکاردارند حتماًبا بهترین فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی باتعلیقات مرحوم دکترمعین (برهان قاطع ) آشنایی دارنددکترمعین علیه الرحمة که همه دست اندرکاران زبان پارسی دری به اهلیت وصلاحیتش باوردارند درجلد2ص916زیرکلمه ی دین چنین نبشته اند:
دین دراوستاdaenaدرپهلویdinدرپازندdinکه دئناازمصدراوستائی da(شناختن واندیشیدن) که برابراست باریشه ی dhiدرسانسکریت است امادین درعربی ازریشه ی دیگروماخوذاززبانهای سامی است،تازیان این کلمه را مع الواسطه ازبان اکدی گرفته اند که درزبان اکدی کلماتdinuوdenuبه معنی قانون،حق وداوری است،danuبه معنی حکم کردن وdayyanaبه معنی قاضی است درعبری وآرامی dinوdinaبه معنی قانون وحق داوری است.dayyanوdayyanaبه معنی قاضی است،دین ودیان ازآرامی واردزبان عربی شده است. ایکاش شما برتر ازمرحوم معین اثری می داشتید که مابنابر حکم ناسیونالیستی هم که شده بود آن راترجیح می دادیم !بدین ترتیب شمادرجای دیگری دین را متجاوز تعریف کرده اید که درحریم حیات شخصی جامعه ی بشری مداخله می کند عجیب پنداری ازدین دارید دین راخدا، به رهنمایی بشر فرستاده نه برای انزوا وگوشه نشینی ! اگرقراربودکه دین برای گوشه نشینی نارل می شد،آمدن آن منطقی نداشت.به فرموده ی شما، انسان درادوار مختلف تاریخ ازمورچه تافیل را پرستیده قرآن نیز این عقیده را پشتیبانی می کند مثلی که ازمجوس نیز یادکرده اما ازدیدگاه اسلام گمراهی بشربراثر عدم بعثت وطولانی شدن زمان ظهورپیامبر بوده است بدین حساب نخستین باوربشر خداشناسانه بوده وکثرت پرستی پسانها شروع گردیده .باور وبرداشت شما خلاف دیدگاه اسلام است بلکه موافق عقاید پژوهشگران تمدن ودین درغرب است. مسلمانان دارای عظیمترین تمدن وبزرگترین نویسنده گان اند حاضربه پذیرش تئوری های غربی نیستند وپذیرش نظر یکی به دیگری الزامی وجبری هم نیست . اعتساف دیگر شما افتراء برصفات خدا است وبرخورد عجولانه ونابخردانه با آیه ی مبارک " مالک یوم الدین" بدون اندک تامل وتفکر بابرداشت عوامانه ازکلمه ی جزا دین اسلام را دین جزا وشکنجه تعریف نمودید ،واژه ی جزاماخوذازعرب است و درپارسی به معنای گفتاری آن که شکنجه وعذاب باشد نیست بلکه جزا( به کسره ویا فتحه)درپارسی چنین معنا دارد: پاداش دادن،سزای عملی کسی را دادن،ازینرو جزا به معنای سزا،مزد،پاداش نیکی یا بدی.( جلد دوم فرهنگ بزرگ عمید –دورسه جلدی- ص812) واگرغرض وعناددرمیان نباشد منطق یک انسان متعادل وسالم می داند که هیچ دینی خاص برای مجازات ویا مکافات ظهورنکرده است بلکه عمل هرچه باشد موافق آن مزد به دست می آید. شمافرموده اید که زردشت بزرگ، خدای واحد را شناساند ودین خراسانیان تاایلغارعرب الله پرست ،خداپرستی بود که برسه بنا استواراست ،وقسمتی عبادات زردشتی را دین آخرزمان ازدین حضرت زردشت تقلید نموده! وجناب به زعم خود درتحفه ی بزرگی دراثرسه جلده بنام نام وننگ بیان مفصلی درین فصل وباب نموده اید:این بیانات ناشی ازتعصبات مزمنی ومالخولیایی است که غیرخدا همه چیز را آریایی می داند وخائنانه آریا راشریف ونجیب تعریف کرده درحالی حکم شرافت ویا بی شرافتی برکل عین دوری ازعقل است. دردوران کنونی این اندیشه مسخره شده .دررابطه به برداشت شماازگلواژه ی خداوالله باید گفت که این نوع فهم وتحلیل ،موافق برداشت مفتی های پاکستانی است،مولانا طارق جمیل ازجمله ی مبلغین پاکستان چنین می گوید: (الله کو الله بولو،خدانهی بولو.کیوکی خداکا فارسی لفظ هی: الله را الله بگوئید زیرا خدا واژه ی فارسی است. ) این فرد ازروی هدفی که دارد با فارسی می ستیزد وشما نیز افتخار وفخری که به پارسی می کنید تاسطح افراط راه می پیمائید.درحالی که خدا همان الله قرآن ماست ،که یک اسم مرکب بوده ازواژه ی "خودآ " ساخته شده .معنی "خودوجود"( به فک اضافه خوانده شود) والله نیز"خودوجود" است وبه ذات خود متکی است نه ،به مخلوقات. نظریات دیگری وجوددارد که همین خدای اسلام، اسم مرکب نیست بلکه مردم زیباک پیش ازظهور اسلام خدای واحد را به همین اسم می دانستند،اما خدای واحد درآئین زردشتی وبودیسم وجود داردکه اورازاده ی اوستا ویابودایی بدانیم وخراسانی سره( گپ ماازدری سره به خراسانی سره رسیده) مهمترین اسنادی که به شخص آخشورزردشت منسوب می گردد گاتهااست درگاتهانیز عقاید ثنویت حکومت دارد. نقش اهریمن را نباید نادیده گرفت که همچواهورامزدا قدرتمنداست،آن ابلیس خواروزبون وفریبکاری که درقرآن وجوددارد وخدای ما کیداوراضعیف گفته نه تنها باخدای اسلامی توانایی رقابت ندارد بلکه هرمسلمانی با قرائت اعوذبالله... تازیانه یی میتواندبرسروصورت زقوم مانند اوبزند. اهریمنی اهورامزدایی موجودناپسنداست امادارای قدرت مقابله دربرابراهورا مزدااست. این صفت به او به نحوی حسب وگوهر قایل می شود .و امادررابطه به کلمات سه گانه :پندارنیک ،گفتارنیک،کردارنیک بدبختانه سالهاست این کلمات وردزبان کم سوادان مابوده ،این سه واژه فقط دارای همین ارزش اند که بگوئیم : آه !مردی درسپیده دم تاریخ ویابعدترمی توانسته چنین پیامی داشته باشد درغیر آن اگر حضرت آخشور مذکور باری می توانست به دنیا برگرددمجبوربود درعقب ملای بی سواد ما نمازگزارد. زیرا به حکم قرآن دین کامل ولایتغیرتنها اسلامی است که صاحب قرآن است.وآقای راوش نیز آن را ذکر نموده اند . ازسویی ،نمازی که به ادعای شماآقای سلیمان راوش، اسلام ازدین چندخدایی زردشتی تقلیدنمودآن کدام نمازاست؟ نماز یعنی نیایشِ کدام خدا؟ عبادت زردشتی یعنی چه؟ زمانی که نکاح مادروخواهرعیبی پنداشته نشود ودربرابر آتش بی جان سجده شودچه شباهت بانمازما دارد؟ آیادرسال دوم بعدازمیلاد فرهادپنجم (فرآاتاک) پادشاه پهلوی (پارتی) با مادرش" موزا"که کنیزی ازروم بود ازدواج نکرد؟ (ص248 تاریخ ایران باستان تالیف باستان شناس معروف شوروی سابق م م دیاکونوف ترجمه ی ارباب روحی) گذشته ازین آیافرهنگ ازدواج با محارم درتمام سلسله های بعدی نیز مروج نبود که حتّابعضی موبدان تا7خواهر شانرادرنکاح خویش درآورده بودند ؟ باهمه این خرافات نماززردشتی چه معنایی خواهدداشت؟ ازطرف دیگر مدعی شده اید که علمای خراسان دین را دین ساختندآیا می توانید مستندنام ببرید که کدام عالم خراسانی کدام اثرازعلمیت خودبجاه گذاشته که پیش ازظهوراسلام نبشته شده ودرکتابخانه های معروف دنیا نگهداری شده باشد ودلیلی بالاتر ازادله ی قرآن درآن باشد واوخودش چنین ادعایی نموده باشدکه دین رااو به عرب ساخته است؟ نظریات وتقلبات اهورامزدایی ازاعتبار خارج اند.گرچه سنگین هم تمام شود این را یک جفنگ بدانیدوغرض!
شبپره گروصل آفتاب نخواهد
رونق بازارآفتاب نکاهد
درحقیقت دین مبین اسلام از دهقان وچوپان محروم خراسانی عالم وکارشناس ساخت وبه اورمز حیات را آموخت ونشان داد که چکونه فرزند مشروع به دنیا تقدیم کند. جلال ورونق خراسان سامانیان، غزنویان،صفاریان ،سلجوقیان بودند که همه مسلم ومنقادشرع پیغمبر باعظمت اسلام بودند .درموردآیة شریفه ی" ان خفتم علیه... توبه 28بابغض ویژه یی ازرونق بازارعرب یادنموده اید، چگونه نتوانستید درک کنید که وعده ی خدا به وجه احسن آن عملی گردید وامروز عرب با داشتن ذخایر عظیم نفت وعده های خدای بزرگ را به سر وچشم نظاره می کند. دانستن این آیة که خدا چگونه وعده هایش را درعمل نشان داد واقعاًبه مسلمین تقویت ایمان است وشما نیزبه حقانیت شفافیت قرآن توجه کنید به شخص پژوهنده این بزرگترین کشف از واقعیت قرآن است . بنددیگر پیام تان ادب را کنارگذاشتن است وبه لهولعب پرداختن. انتخاب کلمات دورازادب چون زنباره ،بچه باز وغیره شمارا درصف بچه های کوچه وبازارولودی هایی قرارمی دهد که حتّاکارواشتغال درسرچوک سابق را عیب نمی پندارند لذا این تحقیرهای دورازادب شما ارزش بررسی را ندارند. مسلماًیکی ازاصل های گفتمان ودیالوگ طرح مساله درچارچوب عقل ومنطق وادب است . آقای سلیمان راوش !وظیفه ی که به علمای دینی سپرده اید بسیار مشابهت به وعظ درون خالی همان علمایی دارد که شماو منهم آنها را نمی پسندم .همین گونه علما بودند که به توصیه ی اجنبی کارکردندوخوب راازبد نتوانستند تشخیص بدهند درنتیجه ازآغازظهورمکتب ومعارف درعرصه ادب وسیاست علمای دین نقشی نداشتنداما اگرقرار باشد ماازکذب ودروغ بپرهیزیم درتمام دوره ها دردفاع از تمامیت ارضی واستقلال کشور تنها دین وقرآن صاحب نقش ورول بوده وبس. چون درقسمت دعوتی که ازعلما نموده ایدکه آیات قرآن واحادیث نبوی را به میلان شما ترتیب وتنظیم نمایند موفق باشیدمارانیز درجریان بگذارید که یک چندپیشنهادها دردرون فرآن وحدیث شما ماهم جاسازی کنیم که یک روزما دراستبداد شرعیت شما بند نشویم .آه وناله بااین ساده لوحی! ؟! این بیانات شما لاف ده مسافری ولقمه ده تاریکی است. ادامه ی درامه ...درجوامع سالم!ازخداگرفته تاپیغمبرودساتیر کلیسا نقدوارزیابی می شوند! آقای سلیمان راوش! این جامعه ی بی نوایی که ازپول مالیه ی غریبترین دهقان شکم گرسنه ،مردانی همچوشمارابه تعلیم وتربیه فرستاد تالسانس وکارشناسی به دست آوردید سرانجام این مردم واین جامعه راناسالم تعریف کردید! آه وافسوس به این کورنمکی وناسپاسی! درجوامع موردنظرشماکه لابدغرب است خدایی دارندخودساخته، ومغلوب تدبیر انجنیران ومامورین دانشگاه پاس . آنچه آنها پذیرفته انددرواقع خدانیست خدای حقیقی راپیروان عیسویت تحریف شده نمی شناسند آن نوع خدای خودساخته را هرچه کنی عیبی ندارد آیا ی توان باورداشت که خدای مسیحیت، مریم راهمسرگزیده وپدر عیسا است که چیزی برترازبنده نیست هنوزبنده بهتراست که می تواندچندین همسرداشته باشد (یاشرعی یاغربی ) اماخدای غربی پس ازسالها خودرا پدرعیسا معرفی نموده تازه معلوم نیست بعدازمرگ مریم که تنها مانده تصمیم ازدواج دارد یانه ؟ خدای یهودی ها (یهوه ) درکُشتیگیری بایعقوب نزدیک است کمرش بشکند که می گوید: ای یعقوب مرا رهاکن که توان برداشت زُورتوراندارم .خدای مذهب دودوآتش (اهورامزدا) ازترس اهریمن درعقب ابرها مخفی شده وآخشوری رابرمی گزیندکه اهریمن را ضربه زند به اهورامزدا کمک کند که نظام تک خدایی بوجودآید اوتنهادربالای ابرها حاکم است زمین ازآن اهریمن است،درمذهب برادران هندوی شماوبرادران جغرافیایی ما،تعدادخدایان به لشکربرابراست.چندوقت پیش درهند حکومت می خواست راه مواصلاتی بحری را تانزدیک دهلی برساند اما هندوان مانع اجرای نقشه گردیدندهندوان استدلال کردندکه درگذشته درینجاپلی بوده که خدای بزرگ ما درجنگ باخدایان کوچک که البته سرکشیده بودندازین پل عبورنموده لذا این منطقه دارای قداست وبرتری است نبایدتخریب شود.البته تعداد رامها وکیش ها یکسو،که گاو نیزناامید نمانده و مکان قدسی دارد.هیچ یکی ازین خدایان درپهنه ی گیتی ،مانندخدای واقعی وبی نیازدارای اسماء وصفات نیست که موجودی باشد برتر ازبشروبی مکان صاحب همه مکانها.آنکه خودش خدابسازدخودش اورا می تواندنقد وبازسازی کند. برخلاف آن خدایی که مااورا می پرستیم که رحیم است بربنده گان مسلم ورحمان است حتّا بر منتقدینش .اوعالم است وبرهمه مخلوقات غالب .مارایارای نقد آن ذاتی نیست که جان مان درید قدرت اوست وهمه دانش های مابرابر به ذره یی ازآنچه او می داند نیست .خدای ما راستین است "خودوجود"است وبرخودمتکی. هیچ یکی تاهنوز قادرنشده برکنه اسرارذات او راه یابد که نورآخرین عالم، حضرت پیغمبر جهانی محمد(ص)مارازفکرکردن درذات منع نموده وفرموده اند که درقدرت ها ی آن توجه کنید، نه درذات که گمراه خواهندشد ومسلمین باایمان راسخ درمورد خدای که پیغمبرش آن را معرفی نموده به ذات وصفاتش مؤمن اند .اگربه فرموده ی شما جامعه ی ناسالم افغانستان می توانست مانند جوامع سالم خدایی بسازد یقیناًکارهای اورا نقد نیز می کرد. وآنچه که شمارا برآشفته که فرض خدای را جبر واستبداد بنامیدلابدفرض همان خدایان اهورامزدایی باشدکه " لاباس علیک" . درامه درپرده ی دیگر...آقای سلیمان راوش ازهمه ی آنانی که به میهن شان وتاریخ علاقمندندمی طلبد که عرب وعرب گرایی راکنار بگذارند دین ومذهب خودمان را همان دین اهورامزدایی (شاید) راروی کارکنیم که نه تکلیف نماز را بکشیم ونه درقید وبندنکاح وحلال وحرام باشیم شاید این پیشنهادمعضل بلندبودن پول رایج طویانه را درنظرگرفته باشدکه هرسالی نسبت به سال دیگر کمرشکن تر می شود وهیچ مفتی وملایی درامرسرکوب آن دست نمی یازد. گرچه پیغمبر خدافرموده اند: (عقدی که کم هزینه باشد برکت بیشتر درآن نهفته است) پاه فشاری آقای سلیمان راوش مارابرآن می دارد فکر کنیم که او شوق کرده که "مانتیسی "خراسان درهزاره ی دوم باشد. مانتیسی که بنیان گذار"انجمن ایتالیای جوان" بودمورخین اورا منفورترین ومحبوب ترین چهره نبشته اند. اماویژه گی شخصی واخلاقی ونیت های مانتیسی که مطالعه می شودخاص برای سرفرازی مردم ایتالیاواحیای ایتالیای مستقل می رزمیددرآن زمان (بعدقرن18) مردم اروپا بیشتر امیدواربودندبتوانندازطریق تغیرودگرگونسازی محیط اجتماعی، اوضاع وفضای زنده گی رانیز بهتر سازندبه این امید آثارنویسنده گان آرمانشهری چون: فوربه ،سم سیمون وغیره را بسیار مطالعه می نمودنداینک قهرمان احیای خراسان به افغانستانی ها نام وننگ وغیرت خراسانی البته (اهورامزدایی )را که خودشان نوشته اند پیشنهادمی کنند ! آه قهقه قهقه ...اما ماخواننده گان این رسانه آقای سلیمان راوش را درست نمی شناسیم که انگیزه ی خودگذری حضرت عالی درچیست که نفرین ونفرت را حاضرند بپذیرنداما حاضرنیستنداعتراف کنندکه مادرافغانستان دوره ی رنسانس را باکلاشینکوف وهاوان 107م م آغازکردیم،بیجاه نیست این کلمه نیز توضیح گرددکه این رنسانس چیست وهدف نهایی آن چه؟ که حضرت مصلح خراسان حتّا علمای دینی رادعوت به اجرای آن نموده که دودهه دروقت اقتصادگردد! برای نخستین مرتبه درایتالیا بود که طرزتفکر وتلقی دنیوی پدیدآمدومفهوم جدیدی ازبنی نوع بشرسرزبانها افتادپیشوایان رنسانس می گفتندلزومی ندارد که به فکر عقبی باشیم وکشیش هم جزمانندهمین مردم ساده کرامتی نداردکه ماراازآخرتی ترساند ویا همچونماینده ی ملکوت عذاب بعدی رابه پاداش بدل نمایدو عذابی را که کلیسا آن را بیان می نمودرفته رفته به اسطوره وریشخند بدل شده بود کلیسا دارایی وثروت کمترازنجیب زاده گان نداشت به صنف مستبد واستثمارگری تبدیل شده بودکه بالاتر ازسلطه ی سایر مستبدین برشانه ی توده های مردم سواری می کرد ودرهراموری مداخله می نمودکه ازظالمان هم ظالم تر بود.کتب عیسویت که درهمان نخستین روزهای ظهورش دستخوش دگرگونی وتحریف شده بودبامحتوای خودساخته وضدونقیضش عاری ازخداشناسی وآن بزرگواری قدسی بود. اگرانسان امروزین هم آن را می دید نمی پذیرفت که این کتاب ازجانب خدایی فرستاده شده باشد. ولی کلیسا حتّابه بهشت فروشی اشتغال می ورزیددرآن زمان کلیساافراد جوامع اروپایی را،صنفبندی نموده بود که بالاترین صنف خودکلیسا بود.نهضت ادبی رنسانس که هیومنیست های ایتالیا یی بودند اولین کسانی انددر اروپا که اعضای طبقه ی روحانی نبودندو برای اثبات اندیشه ی خوددرمیان قدماشواهد پیدامی کردندعلت رجوع این طبقه به نوشته های قدیمی ،بدینجهت بود که هماندیشان خودرادرعصور گذشته می یافتند به نظرایشان که عصر قرون وسطی چیزی به انسان نتوانسته بود تقدیم کندو بیشتر توجه به آشتی دادن آئین تحریف شده ی مسیخی داشتندبه نظر این صنف مردم رنسانس یعنی تجدید حیات علم وادب بشری. البته نخستین هدف رنسانس راندن کلیسا ازمسندقدرت بوددرواقع کلیسا درتمام ابعادحیات اروپا نقش منفی بازی می کرداگرپذیرش اوامر کلیسا ومسیحیت الزامی نمی بودشاید هیچ انسانی آن را نمی پذیرفت . اینک دعوتی که آقای راوش بخاطرسریع گذراندن مرحله ی آغازنشده یی می نماید :آب رانادیده موزه راازپاه کشیدن است .اگرهدف ازین رنسانس ازپاه درآوردن ملا ودین باشد به کمک خود ملاها ویک تعداد مکتب خوانده هاباید گفت آقای راوش نباید این رنج راباردوم متحمل گردند مااینکاررا( زدودن دین را) به کمک سپاه نیم ملیونه ی ح.د.خ.ا.و115هزارسرباز فرقه ی 201 موتوریزه ی روسها که مجموع قوای وارسا رانیز بدنبال داشت جمع ملیونها جلد کتاب ماتریالیسم تاریخی ودیالیکتیک کردیم که جزخودما تارک میهن شدیم وبس . پانزده سال مبارزه ی با100ملیارد دلارهزینه نتوانستیم جهان بینی دست کم دانشگاه پاس ها را دگرگون سازیم تعداد کثیری از تحصیلکرده ها مانند بنده ی نویسنده ی این سطورشدیداًبه خدا وروز بازپرس باورداریم .ازسوی دیگر دست آوردوارمغان گذشته ها تنها وتنها سیاه روزیگی وبدنامی قشر تحصیل کرده وازدست رفتن فرصت بود. درنتیجه ی بی تحلیلی والگوبرداری ناموافق بودکه بهترین شعرا ونویسنده گان ما درغربت بسر می برندوتعدادی هم قبورشان دردیار بیگانه است . زیارت های داکترجاوید،بیرنگ، استادالهام،علی رضوی وصدهای دیگر کجاقراردارد؟ به فضل وکرم خداوند(ج) که تعدادی هم مانند استادحبیب،استاد بارش ،استادیمین ،رهنوردزریاب وغیره ها باآنکه بافقردست به گریبانند امادرخاک میهن ماواء گرفته اند،خداایشان راخیردهادوبرکت .آقای راوش ! شناخت یک ارزش ازروی اصول وقواعدآن صورت می گیردوآنهم نه دشمنانه وکینه توزانه ،بلکه بی طرفانه وبامحبت. حضرت عالی نه تنهانگاهِ دشمنانه به اصل ادیان داریدبلکه تمدن باشکوه اسلام راتوان دیدن ندارید ودرعین زمان ازماخذ سوء استفاده می کنید. شهرستانی درملل ونحل این چنین هم نبشته :مجوس(آتش پرستان) واصحاب اثنین (دوخداپرستان) ومانویه (همان مانی ایکه شما احیاگرآن خواهیدبود) وسایرفِرَق مجوس گویند دین بزرگ وملت عظما ملت خلیل است(ملت خلیل یعنی دین ابراهیم خلیل الله که اسلام هم دین خلیلی است)...ملوک عجم تمام برملت ابراهیم بودندوتمام رعایابردین ملوک بودند (رعیت پیرودین پادشاه بود)وملوک ایشان رامرجعی بودکه درجمیع وقایع ،به حبل متین دانش اواعتمادنمودند واورا "مؤبدمؤبدان " گفتندی ومجوس راسبب تعظیم آتش چندامربود: یکی آن که جوهرشریف علویست ودیگرآنکه "خلیل علی نبیینا وعلیه السلام " رابه احراق تعرص نرسانید .( " کتاب معتبر زردشتی"بنام پیامبرآریایی : تالیف امیدعطایی ص454) این مولف محترم ازینکه واجها رامثله نموده معلوم می گردد که ازجمله ی مجوسیان است . حلالش باد! آمدیم برسرسمبول گیری شماازدین اسلام که سربریده یی را توسط یکنفرفردلاشعور (یعنی قاتل)درمعرض دید مردم قرار داده اید وآن را نمونه یی ازجهانبینی اسلام نامیده اید:نخست مردی به سویه ی شماکه دارای فهمی ازادبیات وتاریخ باشدبخوبی می داندکه متون درجه اول دارای تعابیر یکدست نیستند. به اساس تحقیق دقیق استادداکترشمیسا(مؤلف:کتاب نقدادبی ص24) هرمتن برابر به تعدادخواننده هامعنی دارد وازسوی دیگر نقد عیب جویی نیست بلکه تحلیل اثراست ،ثانیاً درموقع هجوومدح سخن باید روشن وجنبه ی استدلالی داشته باشد(مراجعه کنید به کتاب فوق) قرآن کتابی است ابرمتن ومصدرتمام متون ادبی جهان . ازصدراسلام بدینطرف تفسیرهایی گردیده که دربساموارد،زبده ترین مفسران اسلامی هم باهم اختلاف کرده اند،جهت جلوگیری ازاطاله ی سخن شما این برداشت پیامبر جلیل القدر اسلام را ازدین باادواربعدی تطبیق دهید:دریکی ازسریه ها اسامه بن زید(رض) نهیک بن مرادس را که هنوز دردین اسلام نبود ولی هنگامی که زیر شمشیرمی رفت گفت لااله الاالله اماشمشیر برفرقش رسید واو جان داد.چون سریه بازگشت به پیامبر(ص) حادثه را گفتند،حضرت پیامبر(ص)سخت ناراحت گردیدندوبه اسامه (رض) باخشم گفتند: اقتله بعدماقال :لااله الالله ؟ یعنی آیاپس ازآنکه کلمه خوانداوراکشتی؟ خضرت اسامه فرمودنداوبرای نجات جانش کلمه ی طیبه را خواند.حضرت محمد(ص) یگانه پیامبرخداپرستان جهان فرمودند:فهلاشققت عن قلبه فتعلم اصادق هوام کاذب؟ آیا توقلبش را شگافتی که دیدی اوازترس جان کلمه خوانده ؟ این حدیث درتمام سیرتهاودرصحاح سته موجوداست.سپاه باوقاراسلام زمانی که برفراز مرکز جغرافیای افغانستان پرچم توحید را برافراشتندبا بُت بامیان، ازراه کینه برنخوردند واوراتخریب نکردندپس ازگذشت 14قرن مردی ازمیان دود وآتش قبیله،باتعبیر قومی وزبانی ازقرآن رهبر وامیرمؤمنان مقررمیگردد به عنوان اینکه این بُت موردپرستش قرارنگیرد اورامنهدم می نماید درحالی دربامداداسلام ،آنانی که باپیغمبرخدا هم سخن وهمرازبودند وقعی به بُت ندادند وکمترین دقتی به این مساله ننمودند آیا آنها این بت بالابلند را ندیده بودندویااینکه به گفته ی نماینده آفت آخرزمان درآن عصرموادمنفجره نبودکه بت را انفجاردهند ؟ یقیناًبرائت بزرگی است به دیدگاه وسیع صدراسلام وتعبیرانسانی ازآیات خدا. وافرادی نافهم درصفوف طلبه ها وخارج ازآن بدبن باورندکه براستی انهدام این بت ازدیگاه اسلامی است.چشم چنین اشخاص کوراست متوجه نیستند که پس ازفروپاشی این بت ملاصاحب صدگاو رادرمناطق مختلف ذبح نمود وشکربجاه آوردآیااین عمل دیدگاه اسلام است یا دشمنی پاکستان وهند؟ (رجوع شودبه پنج سال سلطه ی طالبان تالیف: وحیدمژده) اینکه آقای سلیمان راوش آگاهانه پرونده سازی می نمایندکه عمل سیاسی یک گروه نظامی راتعبیر قرآن کریم نام کنند دورازانصاف است .پیغمبرخدا با یارش اسامه چگونه برخورد ازبرخورداو چه مفهوم حاصل می گردد؟ ولی اگرامروز من یا جناب عالی را دستگیر کنند اگردرسراسر بدن مان آیات قرآن را بنویسیم وهرثانیه هم الله بگوئیم ازخشم ایشان نمی توان رهایی یافت شاید شهیداجمل نقشبندی صدباربه خداسوگندیادکرده باشد که مسلمان است کو گوش شنوا ودل اسلامی که به او گوش دهد؟ با رو به خاک وگرد باگریه وآه به شهادت رسید! آقای سلیمان راوش شمابهترازسایرین علت عدم به پایان رساندن این افسانه را می دانید آیا انکارمی کنید که یکی ازین علت ها آنست که ازعمل این گروه علیه قرآن سندساخته شود؟ مردم افغانستان درهرجایی که اند ازروزگارآموخته اند!
درمورد تحلیل های بعضی ملاهاشما به کتاب "ماکیستیم اینجاه کجاست ؟ " تالیف دانشمند بزرگوارخواجه بشیراحمدانصاری مراجعه کنید . ونمونه ی تحلیل دیگر،نگاه ناجوانمردانه ی شماست
گلیم بخت کسی راکه بافتند سیاه
به آب زمزم وکوثر سفید نتوان کرد
گرچه منطق ،شکوه ادبی ونقدعملی برادردانشمندوبزرگوار آقای میرحسین مهدوی، ازاوج وبلندی ویژه یی برخورداربود اما حامل یک پیامی هم بود که پذیرش آن به آدم های امثال بنده گران تمام می شود ومی تواندازارزش ونرخ مقاله ی مذکوربکاهدوآن این دیدگاه است:
دکتر عبدالکریم سروش که براین باوراند:قرآن حاصل مکاشفه حضرت ختمی مرتبط است و توانمندی ها و احیانا ناتوانی های انسانی او در قرآن انعکاس یافته است. تحلیل هاوبرداشت های محترم داکترعبدالکریم سروش بیشترجنبه عقلی دارند وبه نقل متکی نیستند درحالی که دین مبارک اسلام به هردومنبع(عقل ونقل) ارزش مساوی قایل است،ازینرو این طرزتفکرراجع به قرآن کریم ازدیدگاه خودقرآن،مردوداست. باوجودی که خداوندمتعال شهادت به سره گی قرآن ازهوای نفسانی می دهد وماینطق عن الهوی..نجم محمد(ص) وهیچ سخن ازروی هوای نفس خویش نگویددرآخرین آیة شریفه که پس ازآن وحی قطع شد چنین می فرماید: الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دیناً.. مائده، اگرنعوذوبالله قران باهوای نفسانی وضعف های بشری آلایش می یافت خداوندمتعال اورادرآخرین آیة به پیغمبرش گوشزد می کرد،یقیناًخدافراموش کارنیست وجرائیل نیزمبراازسهوانسانی است لذاچنین پنداشتن لطمه یی به دیدگاه ،دستگاه ایمان وتائید معاندان بی خبرازقرآن است وبس.
درآخر من به کلیه کسانی که علاقمندگفت گوو بحث روی مسایل اندپیشنهاد می نمایم :صدها موضوع دیگری است که به حیات کنونی جامعه ی ما ارتباط رویاروی دارد جرح وتعدیل وبحث روی آنهاممکن بتواند به حل مثبت آنها منتهی گردد.بازگذاری درهای گفت وشنود دینی ،وآنهم بابرداشتهای کم عمق زیانهای جبران نشدنی درپی داردادامه ی چنین درامه ها سبب می گرددکه ما به حریم اعتقادی همدیگر بی بیباکانه دست یازیم وبه توهین وتحقیر بپردازیم، نفعی که این عمل تقدیم جامعه می کندچیست ؟ برخلاف، اگرمابه باورهای همدیگر احترام کنیم وپی بهانه های لجوجانه نشویم، وحدت وهمنظری ماپیرامون مسایل حیاتی تر،سبب رونق آزادی وبازسازی دیواره ی فروریخته یی می گرددکه همه ی مارا روزی زیرخشتهای خودخواهدکشت!
بازهم درخدمت آقای سلیمان راوش: آقای گرامی درین نبشته شمادارای شخصیت نامتحد،افکارمتششت،روان بیمارووارخطا ،گاهی وصف یک عقیده را می نمائید وزمانی درنفی آن گام می گذاریدلحظه یی نمی توان دیدکه شمارا منحیث یک انسان متفکر،خیرخواه وبی غرض یافت ،درعلم مبارک تصوف این را نفاق درونی می نامند که منشا آن بی ایمانی ودین ستیزی است.آقای عزیز!هرعملی وهرقدمی که برداشته می شودانگیزه یی داردکه آدم رنجی را بدان سبب متحمل می گردد.شمارا چه چیز مجبورنموده که آرام خوردن وآرام نوشیدن آرام زیستن رابرخودحرام نموده ا ید ؟ باید بپذیریم که دلایل استوارو پایداری درابطن بطون وجودداردوگرداننده یی است که این پروژه را زنده نگه می داردلابداین عمل بایدازپیش طراحی شده باشد.باوجوداین همه پندار ها وگمان زنی ها،من منحیث یک مسلمان به شما پیشنهادمی نمایم که ساعتی را هرچه رنج آور هم باشدبه این امر تخصیص دهید: نخست وضووغسل کنید ،وپس آزآن به زبان بلند بگوئید:لااله الا لله ومحمدرسول الله من یقین دارم که خدای عالم بازگشت کننده ی مهربان است ممکن است دیوها واهریمن ها ی اهورامزدایی دل وضمیر شماراترک کنند وبدن درحال زوال شما درآخرین سال های دهه ی پنجم حیات بازنفس کشد وغربیل گردد.باعرض احترام به تمام آنانی که ازابلیس وشیطان آخرزمان نفرت دارند. وازتمام آنانی که درجریان نبشتن این سطور برآرای عقیده تی شان بی احترامی شده معذرت می خواهم و امیدوارم که ازعلت بنالید وباعلت بجنگید نه باسطرهای نبشته ی من،زیرا من معلول واقع شده ام ... بااحترام ...
دل و دیده وام بستان ز کسی، اگر نداری
در دفاع از خرد و خطاب به جناب آقای سلیمان راوش/ علاوه بر مثله کردن اصل آیه، معنای آنرا مطابق با توان علمی و خواست سیاسی خود مطرح کردن: به مثالی از این مورد توجه فرمایید: آیه 123 سوره توبه می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
شنبه 21 مارس 2009, نويسنده: میرحسین مهدوی
چرا دین ستیزی؟
حکمی که د ر پس اجرای خویش وعده قصر و باغهای پر میوه با درختانی که برگ هایش از الماس و یاقوت است و در زیر آن جوی های شیر و عسل روان است و در سایه آن تخت های ردیف شده قرار دارد که در پهلوی هر تخت برای زنباره ها صد ها حور و برای بچه باز ها صد ها غلمان آمادۀ خدمت اند...
چهار شنبه 18 مارس 2009, نويسنده: سلیمان راوش